پایگاه مقاومت شهدا
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 1
کل بازدید : 29313
کل یادداشتها ها : 182

نوشته شده در تاریخ 90/3/28 ساعت 5:10 ع توسط جواد قاسم آبادی


براى اینکه بدانید چه شد اسلام با همه تعالیم جهان پسندش ، از جهش و گسترش ، باز ماند و در محدوده خاورمیانه و شمال آفریقا متوقّف گردید، این کتاب را بخوانید و براى اینکه بدانید چرا وضع مسلمانان چنین است و چرا به روزى افتاده اند که باید در برابر خودى و بیگانه وملحدان و یهود و نصارا احساس حقارت کنند و در همه جا زور و ظلم حاکم باشد، این کتاب پرمایه را مطالعه کنید. آنگاه ببینید عاملان بدبختى مسلمانان و سلطه اجانب بر آنان چه کسانى بوده اند و چاره آن چیست !
مؤ لّف عالیقدر این کتاب ، دانشمند بزرگ اسلام ، مجاهد علاّمه عالیقدر مرحوم سیّد شرف الدین عاملى ، یکى از شخصیتهاى نامى عالم اسلام و شیعه امامیه در کشور لبنان بود. شهر
((صور))، بلکه جنوب لبنان از نام ((سیّد عبدالحسین شرف الدین )) جدا نیست . هر کس نام این شهر تاریخى و منطقه شیعه نشین جنوب لبنان و جبل عامل را شنیده باشد، با علاّمه شرف الدین عاملى هم آشناست .
مؤ لّف بزرگوار در زمانى که افزون از هشتاد سال داشته است ، نتیجه مطالعات عمیق خود را پس از نگارش چهل کتاب کم نظیر و پر ارزش ‍ مذهبى و اسلامى ، در کتاب حاضر آورده است . قدرت فکر و احاطه وى بر احادیث و مدارک و منابع اهل تسنّن و توانایى او در نقض و ابرام موضوعات مختلف کلامى ومتانت ومهارت وى در تشریح مطالب در هر بخشى از آن جلوه گر است .
مترجم ، چند سال پیش ، نخست از روى چاپ اوّل ،قسمتى از آن را ترجمه کرد،سپس به چاپ سوم دست یافت ،وآن چاپ را اساس کار خود قرار داد،اخیراً نیز به نظر رسید که چهارمین چاپ کتاب ، چیزى اضافه بر چاپ سوّم نداشت .
ممکن است در خلال مباحث کتاب ، نکات واصطلاحات علمى ، فقهى یا اصولى و ادبى باشد، بویژه در مقدمه آقاى حکیم ، که براى روشن شدن همین منظور ، با دید وسیع و فلاضلانه نوشته اند، ولى مباحث کتاب به گونه اى خاص است و مترجم به نحوى آن را ترجمه کرده است که درک آن دشوار نیست .
به منظور گویا بودن بیشتر مطالب و جلب انظار قارئین محترم ! عناوینى افزون بر عنوانى که مؤ لّف در آغاز هر مورد و در خلال مواد 11 و 85 آورده بود، قرار دادیم . و هر جا لازم بود، به قدرى که بر حجم کتاب افزوده نشود، توضیحاتى در پاورقیها به نام
((مترجم )) آوردیم ، بقیه پاورقیها از مؤ لّف است .
لازم به یادآورى مى دانیم که قسمت زیادى از پاورقیهاى مفصّل ومتوسط مؤ لّف را در متن قرار دادیم ، به نحوى که شاید خواننده تصور نکند آن قسمت ، پاورقى بوده و در متن ، جاى گرفته است .
تذکر این نکته را هم لازم مى دانیم که نویسنده ، این کتاب را به شیوه همیشگى خود و روشى که از آغاز کار در همه تأ لیفات و مقالاتش ‍ معمول داشته ، ترجمه کرده است . بنابراین جاى این اعتراض نیست که چرا کسانى که روزى دم از بزرگداشت
((خلفاى راشدین )) و عقاید ((برادران اهل سنّت )) و مدارک و منابع و احادیث و تواریخ آنها مى زدند ، امروز برگشته و با قلم و بیان براى حفظ ((ولایت )) و ((تشیّع )) دست و پا مى کنند.
نه !ما آن روز وامروز،یک نظر داشته ایم ویک هدف را دنبال کرده ایم وهرگز تحت تأ ثیر اوضاع روز و موج زمان ، اصول کارى خود را تغییر نخواهیم داد.
ترجمه این کتابِ گرانقدر هم در تعقیب همان هدف و به شیوه سایر آثار ما ، بر مبناى شناخت اسلام در مکتب خاندان نبوت و ائمّه طاهرین - علیهم السّلام - انتشار مى یابد.
امیدواریم مطالعه این کتاب در راه بزرگداشت اسلام ، براى عموم خوانندگان ، ثمربخش باشد. و بتواند به میزان زیادى ، نقاط تاریک تاریخ گذشته ما را روشن سازد.
تهران : على دوانى
8/3/1351 شمسى
نصّ و اجتهاد به قلم صدرالدین شرف الدین (15)
من این کتاب را در مراحلى که نضج مى گرفت وتکامل مى یافت و اوقاتى که در آن تجدید نظر به عمل مى آمد، دنبال کرده ام . هرگاه به حضور مؤ لّف فقید مى رسیدم مى دیدم درباره آن به فکر فرو رفته است . به دقت پیرامون موضوعات آن مى اندیشد، و آن را براى املاء به کاتبش ، مهیا مى سازد.
پدرم سعى داشت سخنش جامع شروط صحّت و زیبایى و روشن باشد. مى دیدم مدارک ومنابع را در اطراف خود جمع کرده است . بعضى از آنها را گشوده و برخى دیگر را به صورت چسبانده و با دیدگانى که بسختى مى دید و حتّى چشم راستش بى نور بود، مطالعه مى کند! سپس به فکر فرو مى رود و در اطراف آنچه خوانده بود مدتى مى اندیشد، به طورى که اگر با وى سخن مى گفتند، نمى شنید و اگر مى شنید اعتنا نمى کرد!
او با همه پیرى و کِبَر سن ، واجد عقل و همّتى جوان بود. سن زیاد، او را از تحقیق و بررسى ، ناتوان نمى ساخت ، مسؤ ولیتهاى عمومى که به عهده داشت ، مانع ورود وى به میدان فکر و اندیشه و تعمّق پیرامون مسائل علمى نبود. چنانکه گویى براى این کار ساخته شده است و تنها باید در این باره فکر کند.
او در اواخر عمر، همانطور که در میان انبوه کتابها نشسته بود، به کار مردم و مشکلات آنها رسیدگى مى کرد . آنهم طبق معمول ، با گشاده رویى و دقت و ملاحظه . همین که از رسیدگى به کار مراجعان ، فراغت مى یافت ، به مطالعه و تأ لیف باز مى گشت و از همانجا که متوقف مانده بود، ادامه مى داد. بسیار اتفاق مى افتاد که بى موقع او را از کارش باز مى داشتند، ولى حافظه و هوش او چنان بود که مطلب و کار را فراموش ‍ نمى کرد.
پدرم - رحمة اللّه علیه - اصرار زیاد داشت که مرا براى آماده ساختن کتابهایش ، راهنمایى کند تا در کارش بصیرت پیدا کنم . روزى فرمود:
((این جلد نزدیک به اتمام است . فرزند! مقدمه این کتاب ، به قلم تو خواهد بود. باید با نیّت پاک و فکر روشن آن را بنویسى ؛ چون ممکن است اگر دیگران بنویسند چنان که باید از عهده برنیایند و به مقاصد من که حفظ وحدت امّت اسلام و پیوند دلهاى مسلمین است ، پى نبرند)).
پس از آن نیز چندین بار درباره نگارش مقدّمه مزبور، همین سخن را تکرار فرمود. و من هم خود را آماده کرده بودم که امر او را امتثال کنم . خلاصه آن را شفاهاً به عرضش رساندم و رضایتش را جلب کردم به طورى که آنچه گفتم اعجابش را برانگیخت ، ولى بعد سانحه فقدان او پیش آمد؛ سانحه اى که سراسر لبنان را در غم و اندوه فرو برد و در اخلاق و اقتصاد و سیاست کشور اثرى بجاى گذاشت که تاریخ این مرز و بوم کمتر به یاد دارد
آرى ، فقدان او در موقعى که به زعماى امثال او و رهبران واقعى مردم ، سخت احساس نیاز مى شد، خسارت جبران ناپذیرى به وجود آورد. زعمایى که هدف آمال بودند. و دلهاى مردم در ایّام اضطراب و پریشانى ، به سوى آنها متوجه بود.
سه سال بعد، دیدم کتاب
((النصّ والاجتهاد)) با مقدمه پر ارج علاّمه سیّد محمد تقى حکیم منتشر شده است ؛ مقدمه جامعى که با ((نیت پاک و فکر روشن همراه بود))، یعنى آنچه را که پدرم مى خواست .
استاد حکیم ، درباره مدار علمى و مجراى اسلامى کتاب ، با روشن بینى و نورانیت خاصّى و ژرف نگرى کافى ، بحث و تحقیق نموده و حقّ مطلب را ادا کرده است .
استاد حکیم ، درباره
((نصّ)) و ((اجتهاد)) - که دو اصطلاح فقه اسلامى است - با دید علم اصول ، تحقیق لازم نموده است . و توضیح داده که این دو اصطلاح ، پایه هایى براى نقل واستنباط احکامى شرعى هستند.
((نصّ)) یعنى ادلّه شرعى از کتاب و سنّت ، پایه اى است اساسى که در بیان احکام و قضایا و وقایع داریم ، خواه عقد و پیمان باشد، یا امور عبادى یا اجتماعى یا اقتصادى و یا غیر اینها که نمى باید از آن تجاوز کرد.
((اجتهاد)) یعنى در مواردى که نصّ ساکت است یا اجمال یا اطلاق دارد یا نصّى نیست ، باید بر اساس قواعد مسلّمه اظهارنظر کرد. این اجتهاد نیز هنگامى عملى است که همه ادوات و وسایل علمى در نظر گرفته شود و در طول نصّ باشد. و اگر در عرض نصّ باشد و مقابل آن انجام گیرد، بدعت و خروج از قاعده خواهد بود.
این همان معنایى است که موضوع این کتاب را تشکیل مى دهد. و مؤ لّف عالیقدر در اثناى تتبّع وسیع خود، موارد آن را احصاء نموده است . مواردى که گروهى از صحابه و تابعین ، در مقابل نصّ صریح ، اجتهاد نمودند؛ یعنى از
((نص )) روى برتافتند و به رأ ى و ((اجتهاد)) خود عمل کردند...))!
ممکن است گفته شود، بحث از موضوعاتى که زمان آنها گذشته است ، چه فایده اى دارد؟ آیا تکرار آنها گذشته ها را به یاد نمى آورد. و باعث بگومگوها نمى شود؟
مى گوییم : این سؤ ال مثل این است که بگوییم : چه فایده اى بر اهتمام ما به فقه واصول مترتب است ؟! استحکام مبناى اجتهاد و ضبط موارد استخدام آن فى نفسه یک کار فکرى و داراى ارزش بسیارى است . این کار موجب مى شود که اجتهاد با بدعت و کج فکرى مشتبه نگردد.
اهمیت این بحث منحصر به محدوده تاریخى آن نیست که بگوییم زمان آن گذشته است و نباید آن را بار دیگر تکرار کنیم ، بلکه اهمیت آن را در روش علم و عمل مى دانیم که هر دو با نظام اسلامى مرتبط مى باشد؛ نظامى که بحمداللّه همچنان پایدار است .
ادامه این بحثها ما را بر آن مى دارد که در فضاى بازى ، راه بهتر را براى شناخت بیشتر دین خود بیابیم . و دست از تعصّب جاهلانه برداریم ، تا از این راه امتى واحد باشیم و با دید منصفانه به قضایا بنگریم .
پرتویى از زندگانى مؤ لّف کتاب
ترجمه و اقتباس از شرح حال مؤ لّف عالیقدر ، به قلم دانشمند گرانمایه آقاى :
سیّد محمد صادق صدر در آغاز چاپ سوم کتاب : ((النصّ والاجتهاد ))
امروز جهان اسلام ، شخصیت علاّمه فقید شیعه سیّد عبدالحسین شرف الدین را - که عمر گرانمایه خود را در راه مصالح عمومى مسلمین وقف کرد - بزرگ مى شمارد. شخصیت محبوبى که تا زنده بود، عظمت و شهرتش ‍ گوش و چشم همه را پر کرده بود زمان ، صفحه نورانى زندگى او را ورق زد، و لى دفتر حیات علمى وى و آثار باقى و امور خیریه و خدمات بزرگ او در راه خدا و دین ، همچنان مفتوح است
علاّمه بزرگوار ما در طول زندگى پرافتخارش ، هر وقت ایجاب مى نمود، دست از مبارزه و جهاد برنمى داشت . در خطابه هاى بلیغ و مجالس پر جمعیت و مؤ لّفات پر ارزش خود، پیوسته مسلمانان را دعوت به وحدت صف و اتفاق نظر و دورى از تعصبّهاى ناروا مى کرد.
نخستین کتابى را که افزون از نیم قرن پیش تأ لیف کرد
((الفصول المهمة )) بود که آن را در سال 1327 ه‍ نگاشت . او هنگامى به فکر ((وحدت کلمه مسلمین )) افتاد که جز تنى چند از بزرگان عصر، در این اندیشه نبودند. در آن ایّام مرحوم شرف الدین ، مشکلاتى را که در راه اتّحاد امّت اسلام بود در ((الفصول المهمه )) خود عرضه داشت . و با بیانى روشن و برهانى قاطع ، از آن پرده برگرفت ، به طورى که براى کسى جاى شک و تردید باقى نگذاشت .
((الفصول المهمه )) حقایق علمى روشنى است که مرحوم شرف الدین ؛ استاد بزرگ علم و بلاغت ، با اسلوب ادبى والا و نورانى خود، به منظور گردآورى مسلمانان در زیر پرچم اتحاد و وحدت کلمه ، بر ملا ساخته است .
این کتاب که با اندیشه اى مو شکاف و عباراتى رسا و روشى پسندیده نگارش یافته است ، نخستین اثرى بود که تا آن روز، پیرامون مطالعات اسلامى در دسترس عموم قرار گرفته بود.
دو سال بعد از انتشار کتاب پر ارج مزبور، مؤ لّف بزرگوار سفرى به مصر نمود تا به وسیله خطابه هاى بلیغ و سخنان سنجیده خود، در راه وحدت مسلمین ، گامهاى مؤ ثرى بردارد. در آنجا میان او و رئیس وقت حوزه علمیه اهل تسنّن
((الازهر)) مذاکرات و مراجعاتى صورت گرفت که بعدها به صورت کتاب نفیس و بى نظیر ((المراجعات )) درآمد.
سیّد بزرگوار، خود در آغاز
((المراجعات )) از این برخورد لازم و به موقع دو دانشمند شیعه و سنّى با زیبایى هر چه تمامتر، سخن گفته و این کار را براى معرفى بیشتر اسلام و پیشبرد اتحاد کلمه مسلمین ، لازم و ضرورى دانسته است .
با همین اندیشه بزرگ اسلامى ، مؤ لّف عالیقدر ، در سایر ادوار عمر گرانبهاى خویش رفتار نمود. همین جهاد اسلامى دائمى وى بود که مى بینیم گروههاى مختلف مسلمین با دیده احترام و حق شناسى و اعجاب ، به وى مى نگرند و همه جا نام او را با تقدیر مى برند. و کتابخانه ها و چاپخانه ها آثار فکرى و قلمى ژرف و سودمندش را با میل و رغبت و شور و شوق ، در اختیار عموم قرار مى دهند.
اینک با کمال اختصار صفحه اى از تاریخ حیات پر افتخار این مرد بزرگ - که زندگى خود را وقف حفظ مصالح مسلمین و اتحاد و جهاد در راه بیدارى و برادرى آنان نمود - را از نظر خوانندگان عزیز مى گذرانیم
(16) .
ولادت و خاندان او:
مؤ لّف عالیقدر کتاب ((اجتهاد در مقابل نصّ)) در سال 1290 ه‍ ق در شهر مذهبى کاظمین از پدر و مادرى علوى قدم به عرصه وجود نهاد. پدرش ‍ علاّمه بزرگ مرحوم سیّد یوسف شرف الدین ومادرش بانوى بزرگوار ((زهرا)) دختر آیت اللّه مرحوم سیّد هادى صدر؛ پدر مرجع تقلید نامى ((سیّد حسن صدر)) بود.
نسب سیّد بزرگوار از جانب پدر و مادر به امام هفتم حضرت موسى الکاظم - علیه السّلام - مى رسد. از طرفى هم محمد اول این خاندان فرزند مجتهد بزرگ سیّد ابراهیم شرف الدین جدّ دو خانواده
((صدر)) و ((شرف الدین )) است . و هر دو خاندان در آن روزگار معروف به ((خاندان حسین قطیعى )) بودند، که از جمله خاندان دو دانشمند بزرگ شیعه : سیّد مرتضى و سیّد رضى به آنان مى پیوندد.
سیّد در خانه جدّ بزرگوارش متولّد شد و مورد عنایت و رعایت او بود؛ به طورى که جدّش او را از همه اهل خانه ، عزیزتر و محبوبتر مى دانست . دائیش - پدر مرحوم من - ؛ سید محمد حسین صدر، براى او همچون رفیقى بود که که با سن و سال نزدیک بهم درس مى خواندند و پرورش ‍ مى یافتند.
آموزش و پرورش وى :
سیّد بزرگوار، هشت ساله بود که پدرش پس از تکمیل دروس خود و گرفتن اجازه اجتهاد از فقهاى عراق ، به جبل عامل واقع در جنوب کشور لبنان بازگشت . سیّد عبدالحسین در وطن مأ لوف پدر، علوم مقدماتى عربیت ، منطق ، بلاغت و سطوح فقه واصول را در خدمت وى فرا گرفت . او همان اوقات میان همسالان خود، به نبوغ و استعداد مشهور و بسیار موشکاف بود. هنگام درس از اساتید خود سؤ الات زیاد مى نمود. و اشکالات بسیار مى کرد. بخصوص این سؤ الات و اشکالات به جدّش ‍ سیّد هادى صدر بیشتر بود.
هنگامى که به سن هفده سالگى رسید، پدرش او را داماد کرد و دختر عمویش را به او تزویج نمود. سپس او را روانه عراق کرد تا به تحصیلات خود ادامه داده و آن را به کمال رساند. پس از طى تحصیلات عالیه به حوزه درس فقهاى بزرگ و مراجع عالیقدر، آیت اللّه خراسانى ، شیخ الشریعه اصفهانى ، سیّد محمد کاظم یزدى ، سیّد اسماعیل صدر و دائى خود آیت اللّه سیّد حسن صدر و دیگران درآمد.
هنوز به سن 32 سالگى نرسیده بود که به مقام عالى اجتهاد رسید. در آن اوقات کسى از جبل عامل در نجف نبود که در فضل و شهرت ، به پایه او برسد و مانند او مورد توجه عموم باشد.
تحصیلات او در این مدت ، منحصر به نجف اشرف نبود ، بلکه او به شهرهاى کاظمین ، سامرّا و کربلا هم آمد و رفت مى کرد. و از علماى اعلام این شهرها نیز استفاده مى نمود. به طورى که نامش در مجامع علمى این شهرها مشهور بود و شخصاً در هر محفل علمى و ادبى جاى داشت .
او علاوه بر دانش سرشارى که اندوخته بود، از شعراى طراز اوّل عصر هم به شمار مى رفت . شعرش رقّت و متانت و دقّت معانى را با روانى و زیبایى لفظ، جمع کرده بود.








طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ